طفلی بنام شادی دیریست گم شده
با چشمهای روشن براق
با گیسوئی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد ما را خبر کند
اینهم نشانی ما:
یکــسو خلیج فارس ؛ ســوی دیگر خزر
اینجا وبلاگ دوم منه و بیشتر اینجا برای ثبت وقایع و حرفهای روز مرمه
به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس:
" شاید ارزش بعضی حرفها در لحظه قابل فهم و دریافت برای همگان نباشد اما دلیلی برای نگفتنشان و ثبت نکردنشان نیست "
- استفاده از مطالب این وبلاگ منوط به کسب اجازه از صاحب آن است.
ادامه...
سلام سعید جون اینجا فرشته خانم و مهتاب خانم ، کامنت گذاشتن... من هم نفهمیدم اینجا نباید بیام، سر زده اومدم و یهو ، غافل از همه جا ، بدو حتی یک یا الله ، نظر دادم... آقا یه تابلو بزن واسه مشتریات با این عنوان "ورود آقایان ممنوع" !
خوش باشی
خب اینا آجیام هستن توام که دادشم! پس در نتیجه توام داداش اونا میشی و محرم!
چی شد مگه؟
نه باغ میای نه درس میخونی؟ اینجوری قبول نمی شی ها!
حالا مگه دیشب چه خبر بود؟ یعنی با من بودن اینقدر واست سخته؟ خب از این بعد روزا می بینمت !!!
شبی با او سحر کردن به عمر جاودان ارزد و ...
یا
شبی مرا تنگ در آغوش گیر تا سحرگه ز کنارت جوان برخیزم
.
.
.
دست شما درد نکنه امیر جان دیگه!
چوب کاری کن!
مهندس هرکی که ندونه تو خودت میدونی چقدر دوست دارم!
آخیـــــــــــــــــــــــــــــــــش #:-s
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عاشقتم میفهمی؟
دیوانه عاشقتم
عاااااااااشقتم
از کجا فهمیدی منم
نمیخواستم معلوم بشه من اینقد خلم
:دی
سلام سعید جون
اینجا فرشته خانم و مهتاب خانم ، کامنت گذاشتن... من هم نفهمیدم اینجا نباید بیام، سر زده اومدم و یهو ، غافل از همه جا ، بدو حتی یک یا الله ، نظر دادم...
آقا یه تابلو بزن واسه مشتریات با این عنوان "ورود آقایان ممنوع" !
خوش باشی
خب اینا آجیام هستن توام که دادشم!
پس در نتیجه توام داداش اونا میشی و محرم!