طفلی بنام شادی دیریست گم شده
با چشمهای روشن براق
با گیسوئی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد ما را خبر کند
اینهم نشانی ما:
یکــسو خلیج فارس ؛ ســوی دیگر خزر
اینجا وبلاگ دوم منه و بیشتر اینجا برای ثبت وقایع و حرفهای روز مرمه
به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس:
" شاید ارزش بعضی حرفها در لحظه قابل فهم و دریافت برای همگان نباشد اما دلیلی برای نگفتنشان و ثبت نکردنشان نیست "
- استفاده از مطالب این وبلاگ منوط به کسب اجازه از صاحب آن است.
ادامه...
حتی وقتی می دانم نمی آیی! پشت همان میز دو نفره می نشینم و به در خیره می شوم انتظار تو را کشیدن هم زیباست! باور کن! و بغض می کنم لابلی دود سیگار، پنهانی !
مرد برای هضم دلتنگیاش گریه نمیکنه....قدم میزنه....
برای درددل کردن دنبال شنونده خوب نباش؛ شنوندههای خوب در حقیقت همان متملقان خاموشند.
میخای متملق خوبی برات باشم ؟!!
حتی وقتی می دانم نمی آیی!
پشت همان میز دو نفره می نشینم
و به در خیره می شوم
انتظار تو را کشیدن هم زیباست!
باور کن!
و بغض می کنم لابلی دود سیگار، پنهانی !
خودکشی ادبی : یک جایی می رسد که آدمی دست به خودکشی می زند... نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند نه! قید احساسش را می زند... چارلز بوکوفسکی