طفلی بنام شادی دیریست گم شده
با چشمهای روشن براق
با گیسوئی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد ما را خبر کند
اینهم نشانی ما:
یکــسو خلیج فارس ؛ ســوی دیگر خزر
اینجا وبلاگ دوم منه و بیشتر اینجا برای ثبت وقایع و حرفهای روز مرمه
به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس:
" شاید ارزش بعضی حرفها در لحظه قابل فهم و دریافت برای همگان نباشد اما دلیلی برای نگفتنشان و ثبت نکردنشان نیست "
- استفاده از مطالب این وبلاگ منوط به کسب اجازه از صاحب آن است.
ادامه...
شنیده ام این روزها عاشقانه هایت را به خدای فاحشگان تقدیم می کنی آخر من " باکره " کجا لیاقت شعر عاشقانه داشتم ؟ من از آن روز تنها ماندم که " هوس " نقاب مردان خدا را بر چهره گذاشت....
وای وای وای...........................
عالی بود....
من خوشم نیومد... ببخشیدا...یه جورایی سیاه نویسیه...
ولی در کل قابل احترامه
اینو بخون شاید آروم بشی مرد...
http://rezasheibani.parsiblog.com/Posts/95/%d8%b3%d9%8a%d8%b1%d9%83+%d9%84%d8%ae%d8%aa%d9%8a+%d9%87%d8%a7/
ترکــت می کنم تا هر سـه راحت شویم من ، تـو ، رقـــیبم مـن از قید تو او از قید من و تـــــو از قید خیــانت !!!
مـن از برهنـگانِ تن فروش بیـزار نیستـم ولـــــی از پوشیـدگـانِ شرف فروش بیــــــــزارم . . . . . !
شنیده ام این روزها عاشقانه هایت را به خدای فاحشگان تقدیم می کنی آخر من " باکره " کجا لیاقت شعر عاشقانه داشتم ؟ من از آن روز تنها ماندم که " هوس " نقاب مردان خدا را بر چهره گذاشت....
غـم نـان نــداری... تـا بـدنـامی فــاحشگـی را بھ جـــان بخـــــری !!!