طفلی بنام شادی دیریست گم شده
با چشمهای روشن براق
با گیسوئی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد ما را خبر کند
اینهم نشانی ما:
یکــسو خلیج فارس ؛ ســوی دیگر خزر
اینجا وبلاگ دوم منه و بیشتر اینجا برای ثبت وقایع و حرفهای روز مرمه
به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس:
" شاید ارزش بعضی حرفها در لحظه قابل فهم و دریافت برای همگان نباشد اما دلیلی برای نگفتنشان و ثبت نکردنشان نیست "
- استفاده از مطالب این وبلاگ منوط به کسب اجازه از صاحب آن است.
ادامه...
من ایمـــا و اشـاره نمی دانــم ...! ... بایــد تمــام قــد ...روبــرویــم بایستــی و بگویــی ... دوســـتــــــــتــــــ دارم !دوســـتــــــــتــــــ دارم ! فقط یک پلک با من باش....
اجازه خدا؟؟ میشه من ورقه مو بدم؟ میدونم وقت امتحان تموم نشده ولی من دیگه خسته شدم…
الان یاد اولین بیتهای سروده خودم در دوران دبیرستان افتادم. مسلما نه عروض داشت و نع معروض (قایل عرض) :
نگار ، به یک نگاه، کار مسیح و خدا میکنی
عجب، مردگان زنده، سرها تو زتن جدا می کنی
wo0o0o0o0o0o0o0o0o0www best
بیا و همین یک بار ... با تمام زنانه گیت مردانگی کن ...! بگو میمانم و پای حرفت ... حرف که نه! "خودت" برای همیشه بمان …
بـــــگو چه مخدٌری بود در بودنت ! کـــه نـبـودنــت را اینـــهمه درد میـــــــــکشم . . .
یکی زیر ... یکی رو ... می بافی تار وجودت را به پود تنم... !
من ایمـــا و اشـاره نمی دانــم ...! ... بایــد تمــام قــد ...روبــرویــم بایستــی و بگویــی ... دوســـتــــــــتــــــ دارم !دوســـتــــــــتــــــ دارم ! فقط یک پلک با من باش....
کاش میشد یواشکی خیره بشی توی چشام //یهو من داد بزنم خاطر تو خیلی میخوام
دلم گرفته دوباره هوای تورو داره...چشمای خیسم واسه دیدن تو بیقراره....
دمت جیزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز