زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

سیگار

من خرابم بنشین،زحمت آوار نکش

نفست باز گرفت،این همه سیگار نکش

شاید امشب بمیرد

ممکن است امشب بمیرد
با سوختگى سینه ى کُتش از آتش گلوله ایى
امشب به سوى مرگ رفت
با گامهاى خویش.
پرسید: سیگار دارى؟
گفتم: بله
- کبریت؟
گفتم:  نه
شاید گلوله
روشنش کند.
سیگار را گرفت و
گذشت...
شاید الآن دراز به دراز افتاده باشد
سیگارى نیفروخته بر لب و
زخمى بر سینه...
رفت.
نشانه ى تکثیر
و تمام

سلامتی

گور پدر آن سلامتی
که سیگار را مضر می پندارد
سیگار من " نگران حال من استــــ. .

سیگار

باز سرفه های خشک سیگار 

مستی بی وحشت ، ساعت 12 شب و خیابانی آرام  

خاموشی سگ ها ، روزهای بی خاطره و تکراری های مدام  

تنهایی؛ فکر  

سیگار فکر  

سیگار  

سیگار  

سیگار . . .

تیمارستان

جیره ی سیگارم را بدهید و تنهایم بگذارید با پیاده روی عصرگاهی!در من تیمارستانی قصد شورش دارد!

موضوع جدید!

حرف دل یک مرد را یا مرد می فهمد یا دود سیگارش . . .