گفته
بودند به ما:
می کشد در همه کس
غم نان
ایمان را
نوزدهمین برف بهمن نهصد و هفتادو و هفت سال بعد
هزار سالگی ام را جشن می گیرند
درست همان گونه که من می خواهم!
با کبریت های نم کشیده . . .
بدون من!
23 ساله شدم!
پی نوشت:
بیست و سه ساله ام
و اگر دوباره قدم را ؛ با زنگ خانه ی کسی اندازه بگیرم
دیگر دری به رویم باز نخواهد شد
بیست و سه ساله ام
و اگر دوباره بود و نبود کسی را بهانه بگیرم
جیغ کلاغی آسمان قصه هایم را جریحه دار خواهد کرد
بیست و سه ساله ام
و این یک جمله ی خبری غمگین است
غمگین برای دری که باز اگر نشود
غمگین برای قصه ای که آغاز اگر نشود
غمگین برای سکوت سیاهی که بعد از این با او شب های خانه ام را قسمت می کنم
آی سوسک سیاه هم خانه ام !
من یکی ؛ نبودِ تمام شب هایم را با فکر تو خوابیده ام
خاله قِزیِ چادر یَزیِ کفش قرمزیِ کودکی ام
که هربار نوار قصه جمع می شد
پدر تکه ای از داستانت را کوتاه تر می کرد
دیگر از تو چیزی نمانده است طفلک بیچاره !
چادر سیاه کوچک آواره !
قصه ها گاهی با کودکی ها تمام می شوند
و بچه ها برای فهمیدن این حرف ها هنوز بچه اند .
غروب پائیز
می نویسد و پاک می کند
خالق حضور و غیاب!
تولدم مبارک!
امروز یک ساله شدم!
پی نوشت:
- مرتبط: کـــمـــــــا
- روز دانشجو بر کلیه دانشجویان دانش گریز مدرک طلب مبارک:دی
- دیشب تو شاهزاده حسین کادوی تولدمو از خدا گرفتم!(پست بعدی اطلاع رسانی میشود)
- پنجشنبه 91/9/16 ساعت 15:30 دانشگاه فرهنگ و هنر واحد یک
- دوشنبه 91/9/20 ساعت 9:30 دانشگاه پیام نور بهار
- سه شنبه 91/9/21 ساعت 9:30 دانشگاه پیام نور همدانشب بخیر . . .
باران که می بارد
تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:
من تنها نیستم
تنها منتظرم!
سیـب از درخت افتاد…
ستــاره از آسمـان…
تــو از دماغ فیــل…
من از پل صـراط…
گاهی فرقی نمیکند از کجا…
ســـقــــوط…!!!
بگو برایم چه خوابی دیده ای باز؟؟؟
ای روزگار
"بیدار شو"
خسته ام از تمام خواب هایی که برایم میبینی.....
تقصیر کسی نیست
که از آب و چای و قهوه هم
فال می گیریم
قرن هاست
معجزه ای نباریده و ما
تشنه مانده ایم ...
برای تحمل هر سختی تنها فکر کردن به یک واژه کافیست: زندگی!
بزرگترین هنرم اینه... همه چیز رو می بینم و ساکتم....
گاهی چقـــــــدر دلت
برای یک خیال راحـــــــــت تنگ می شود.....!