این منم عبد گنه کار
این تویی خدای غفار
ای خدا بحق حیدر
آبرومونو نگه دار
خواهش بزرگتری هست
که میگن با سر بزیری
پیش مولا روز محشر
آبرومونو نریزی
دیده هارو یا رب ندیده گیر
گناهامو امشب ندیده گیر
بخاطر حیدر بگو بمیر . . .
بیست و سه روز درد در به دری
بیست و سه هفته خودکشی کردن
بیست و سه ماه خسته ام کردی
بیست و سه سال طاقت آوردن
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد….
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم …
با وجود اینکه صدای اسپیکر زیاده اما صدای شرشر بارون قشنگ به گوش میرسه . . .
موزیکش با دل آدم بازی میکنه!
امروز باز دوباره باران آمد
از همان هایی که به شیشه می خوردو با هر قطره اش
خاطرات تو پررنگ تر می شود
از همان هایی که صدایش بلندترین و زیباترین
آواهاست
آری
دوباره باران آمد
اماتو نیامدی
واین تلخ ترین حقیقت امروز من است.
بعدها برتمام قبرهای این شهر بوسه بزن شاید بیاد بیاوری کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنهاترین قبر این شهر خفته ام ..
صدای کلاغها را میشنوی..؟؟
دارند برایم فاتحه می خوانند...
احساس بـچـه ای رو دارم که رفـتـه تـو کــوچــه تــا بـازی کـنــه ، ولـی
کــسـی بـازیــش نـمـیــده!
انگار واقعا
زندگی بازیم نمیده
- امشب بارونیم . . .
گاهی
...
روحم میخواهد
برود یک گوشه بنشیند
پشتش را کند
به دنیا
...
پاهایش را
بغل کند و بلند بلند بگوید:
من ، دیگر
بازی نمیکنم
... !
لبخند تو معجزس ؛ معجزه کن دوباره . . .
دلت که گرفته باشد
با صدای دسـتفروش دوره گرد هم گریه می کنی چه برسه به صدای بارون !!!
اینا که تو خیابون راه میرن و یهو با خودشون میخندن . . . آدمایی ان که با خاطره هاشون زنده ان
دیوونه نیستن فقط یکم خسته ان . . .