برخیز تا قرار بگیرم
پیغامی از بهار بگیرم ...
ای خاک پای نعل سمندت ، سوارها !
شولای خویش را بتکان از غبارها !
ای آخرین مکاشفه ! ای اولین شهود !
سبزینه پوش دره ی گردو چنارها ...
تفسیر لافتائی انسان عصر من !
سر می نهند حکم تو را ذوالفقارها
مقصود قاصدانی و معشوق عاشقان
محبوب لم یزالی پروردگارها
شوری بگیر و شعر مرا سرزنش مکن
موعود لحظه لحظه ی لیل النهارها
صیاد اگر تویی ، صنما صید کن مرا
آهو اگر منم چه خوش است این شکارها
حسنت به اتفاق ملاحت مرا گرفت
فرمانروای کشور ابرو کنارها !
تنها نه در سپیده دم جمعه ها ، که ما
هر روز هفته ندبه بخوانیم ، بارها ...
این هم قسمتی از شعر " تفسیر لافتایی ... " از حافظ ایمانی
برگرفته از وبلاگ: ستاره زد . . . سلام کن