زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

خودم!

حال و هوای حوصله ابریست . . .

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر 1390/11/10 ساعت 10:35 http://pws.blogsky.com

جنون غروب... تو هوا چیز سردی موج می زند بوی یخ و کرختی. تمام روز یه زندگی ساختم و حالا خورشید پایین می آید تا خرابش کند. افق خون ریزی دارد و شستش را می مکد شست کوچک قرمز از نظر دور می شود و درباره ی این زندگی -رویای زنده بودنم- با خودم فکر می کنم می توانم مثل سیبی آسمان را بخورم. ولی بهتر است از اولین ستاره بپرسم: من این جا در این خانه چه می کنم؟ چه کسی جوابم را می دهد؟ ها؟!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد