زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

دق

میخندم!
دیگر تب هم ندارم .  

داغ هم نیستم .  

به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام ؛ سرد سرد
می ترسم شاید دق کرده باشم....
کسی چه می داند

نظرات 2 + ارسال نظر
شوهرجان 1391/01/30 ساعت 14:30 http://pws.blogsky.com

وقتی رفت
چشمانش خیس
دلش شکسته
دست و پایش لرزان
وقتی رفت
چشمم خون
دلم خون
دست و پایم به دست و پایش
افسوس که از نگاه وداع هم محرومم کرد

شوهرجان 1391/01/30 ساعت 15:26 http://pws.blogsky.com

امان از این "دست ها" ....

امروز دستانت را می گیرند ؛

با دستهایشان نوازشت می کنند !

فردا همان "دست ها " را

برایت تکان می دهند ، واین یعنی خداحافظ ... !!!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد