طفلی بنام شادی دیریست گم شده
با چشمهای روشن براق
با گیسوئی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد ما را خبر کند
اینهم نشانی ما:
یکــسو خلیج فارس ؛ ســوی دیگر خزر
اینجا وبلاگ دوم منه و بیشتر اینجا برای ثبت وقایع و حرفهای روز مرمه
به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس:
" شاید ارزش بعضی حرفها در لحظه قابل فهم و دریافت برای همگان نباشد اما دلیلی برای نگفتنشان و ثبت نکردنشان نیست "
- استفاده از مطالب این وبلاگ منوط به کسب اجازه از صاحب آن است.
ادامه...
وقتی رفت
چشمانش خیس
دلش شکسته
دست و پایش لرزان
وقتی رفت
چشمم خون
دلم خون
دست و پایم به دست و پایش
افسوس که از نگاه وداع هم محرومم کرد
امان از این "دست ها" ....
امروز دستانت را می گیرند ؛
با دستهایشان نوازشت می کنند !
فردا همان "دست ها " را
برایت تکان می دهند ، واین یعنی خداحافظ ... !!!