بگـــــــــذار بمیــــــــــرم ...
وقتی که لبت
بوی سیگار میدهد
در حالی که
میدانم سیگاری نیستی !!!
احساس بـچـه ای رو دارم که رفـتـه تـو کــوچــه تــا بـازی کـنــه ، ولـی
کــسـی بـازیــش نـمـیــده!
انگار واقعا
زندگی بازیم نمیده
- امشب بارونیم . . .
چشم ِ من حرمت ِ اشکاتو نگه دار
می دونی
چندتا غروبُ گریه کردی؟
قطره قطره آب
شدن ثانیه هامون
بس که لحظه
های ِ خوبُ گریه کردی
گاهی
...
روحم میخواهد
برود یک گوشه بنشیند
پشتش را کند
به دنیا
...
پاهایش را
بغل کند و بلند بلند بگوید:
من ، دیگر
بازی نمیکنم
... !
خدایا
این که میگن
از رگ گردن نزدیک تری و این حرفا
در سطح شعور
و درک من نیست
یه دیقه بیا
پایین بغلم کن ...
خـــدایـــا
این روزا
تموم که شد،میام میزنم رو شونه ت! میگم:
جنبه رو حال
کردی....؟؟
شب، ماه، دریا
و ماهیگیری
تنها؛
بی تور و بیقُلّاب.
آغوشَت را
باز کن دریا
خودت را میخواهم
اینبار
بزرگترین هنرم اینه... همه چیز رو می بینم و ساکتم....
بلاخره شکست . . .
گاهی چقـــــــدر دلت
برای یک خیال راحـــــــــت تنگ می شود.....!
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که پدر؛ تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند
تنـها چیزی که می شکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
حسین پناهی
میخندم!
دیگر تب هم ندارم .
داغ هم نیستم .
به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام ؛ سرد سرد
می ترسم شاید دق کرده باشم....
کسی چه می داند
لبخند تو معجزس ؛ معجزه کن دوباره . . .
سرم درد میکنه
امشب عجیب غریبم . . .
همه چی اعصابمو بهم میریزه ؛ حتی صدای بارون . . .
بی قرارم ؛ دلهره دارم . . .
تو تردیدم!
چرای بی دلیلم!
چشم هات ...تیغی آبدیده !!و من ، باز مانده ی نسلی که قتل عام شد
برایم دعا کن!چشمان تو گل آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی، خدا آنجاست
هزارمین سیگارم را روشن می کنم ...پس چرا سکته نمی کنم؟ نمی دانم ....
حسین پناهی